هیاهوی مهر
روز هیاهوی دانشآموزان شاد، روز معلمهای صبور و مهربان.
روز ناظمهای دلسوز و مدیرهای دوستداشتنی؛ روزی که باز فراش
پرتلاش، میرود به جنگ هر چه غبار.
روزی که همه دیوارها، میزها و صندلیهای مدرسه که از خواب تابستانی
بیدار شدهاند، به روی اهالی درس و دانش لبخند میزنند.
آغاز رژه منظم کیفها سر صفهای صبحگاهی که میروند به سمت باغ دانایی.
از امروز، قرار است همه ما جایی را بسازیم. میپرسید کجا را؟
همان خانهای را که با آجر واژهها ساخته میشود، همانجا که
پنجرههایی از جنس برگهای سبز و زنده دارد، همانجا که وقتی
آباد است که با کتاب خواندن و یاد گرفتن، تر و تازه شده باشد،
خانه دلهایمان را میگویم.
پس همه شما امروز به مدرسه میروید که دلهای نازنینتان
را آبی بزنید، از روی شیشههایش گرد و خاک نادانی را پاک کنید
و این خانه ارزشمند را صفایی بدهید. به گلها و سبزهها دستی
به نوازش بکشید و روز تولد مدرسه را جشن بگیرید.
کاش همیشه دانشآموز بمانیم! کاش هر سال، اول مهر که میشود،
همینطور هیجانزده، منتظر صدای زنگ آغاز سال تحصیلی جدید، در
پوست خودمان نگنجیم.
کاش قدر معلمهای صمیمی را بیشتر بدانیم!